مادرى كه پسر خود را به كشتن داد
نوشته شده توسط : ahmad

جعفر برمكى پس از ازدواج با عباسه طبق قراداد مى بايست در غير حضور هارون با عباسه اجتماع نكند لذا بدون او از خلوت كردن با عباسه خوددارى مى نمود.
چون جعفر جوانى زيبا و خوش صورت و دوست داشتنى بود در در اندك زمانى عباسه شيفته او شده و طالب وصال وى گشت و خواست در خلوت با وى بنشيند و به آرزوى خود برسد. عباسه تصميم گرفت كه براى نيل به اهداف خويش علاج و چاره اى بينديشد و از اين رو از طرق مختلف و راههاى گوناگون وارد شده و حيله هاى نيك و نقشه هاى لطيف به كار برد ولى از كوشش و جديت خود سودى نبرد و به كام دل نرسيد.
هنگاميكه بى طاقت شد نامه اى به جعفر نوشت و كلمات دل آفرين و سخنان عشق آميز درج كرد و عاجزانه درخواست ملاقات خصوصى نمود، عباسه نامه عاشقانه را بوسيله محرمى به جعفر فرستاد.
جعفر پس از اطلاع از محتواى نامه پيك عباسه را با خشونت و تندى رد كرد و مورد تهديد قرار داد، عباسه نامه اى به او نوشت و بيش از پيش اظهار اشتياق كرد و محبت و دوستى مفرط خود را در آن منعكس ساخت .
محبت نامه را توسط محرم به دست جعفر رساند، جعفر اين بار نيز از خود تندى نشان داده و قاصد عباسه را دشنام داد و با شديدترين لحن او را برگردانيد و چون عباسه از جعفر نااميد شد به عتابه مادر جعفر رو آورد و او هم ، بينا و دورانديش نبود.
عباسه با سخنان محبت آميز و ارسال اموال فراوان و فرستادن هداياى نفيس ‍ و جواهرات گران قيمت به عتابه ، محبت او را به خود جلب كرد و دلش را ربود تا آنجا كه او را در اطاعت و فرمانبردارى مانند كنيز، و در مهربانى و دلسوزى مانند مادر پنداشت . در اين هنگام گوشه اى از آرمانها و مقاصدش ‍ را به او گفت و آگاه ساخت كه مصاحرت و داماد شدن اميرالمؤ منين سبب افتخار و باعث مباهات پسر تو است و هر گاه رابطه قوى و نيرومند گردد و اتصال دست تو و جعفر از زوال نعمت و سقوط مرتبه و مقام ايمن خواهيد شد.
اكنون شايسته است كه در مواصلت ما كوشش نمايى و سهل انگارى بر خود راه ندهى . مادر جعفر به درخواست عباسه جواب مثبت داد و او را خاطر جمع ساخت از هر راهى كه ممكن باشد هر دو را در يك جا جمع كند. پس ‍ از آن عتابه مادر جعفر روزى به او گفت : كنيزى در يكى از قصرها به من تعريف و توصيف شده از ادب و دانايى و هوش و حلاوت و شيرينى ، با جمال و دلپسند و شگفت انگيز، قامت موزون و هيكل جالب به حدى رسيده كه نظيرش ديده نشده است و در خاندان بزرگ تربيت يافته تصميم گرفته ام او را براى خدمت به تو بخرم و معامله ميان من و مالك او نزديك شده و بزودى پايان خواهد يافت .
جعفر گفتار مادر را پسنديد و به كنيزى كه مادرش او را مى ستود دل بست و بى صبرى را آغاز نمود ولى مادر جعفر از آوردن او مضايقه مى نمود و پيوسته او را امروز و فردا مى كرد و به حدى مسامحه نمود تا اينكه اشتياق قلبى جعفر نيرومند شد و رغبت و تمايلش نسبت به ملاقات او شدت يافت و مى گفت : خريدن اينچنين كنيزى ضرورت دارد و هر چه زودتر بايد آنرا خريد. هنگاميكه مادرش دانست كه جعفر از شكيبايى ناتوان شده و پيمانه صبرش لبريز شده به پسرش گفت : من آن كنيز را در فلان شب براى ملاقات تو حاضر و آماده خواهم كرد آنگاه عباسه را از موضوع باخبر ساخت و چون شب وعده فرا رسيد عباسه خود را به هفت قلم آرايش كرد و به منزل عتابه آمد و براى ملاقات با جعفر آماده شد. جعفر در آن شب از نزد هارون نوشيده بود زائل نشده بود از مادرش پرسيد كنيز كجاست ؟ گفت هم اكنون مى آيد. آنوقت عباسه را كه انتظار مى كشيد با زينت هر چه تمامتر بر جوان مست وارد كردند كه نه بر رخسار و چهره عباسه آشنايى داشت و نه از خلقتش واقف بود جعفر مست و اسير شهوت او را نشناخت و با او هم بستر شد و امرى كه مقتضاى طبيعت بشريت است ميان آنان بوقوع پيوست هنگامى كه جعفر به كام دل رسيد عباسه به او گفت : نيرنگ دختران پادشاهان را چگونه ديدى ؟ جعفر گفت : كدام دختران شهر ياران را قصد و آهنگ كرده اى و جعفر گمان مى كرد او بعضى از دختران پادشاهان روم باشد. عباسه گفت : من عباسه دختر مهدى هستم .
جعفر وقتى كه اين سخن را شنيد تكان خورد و حالت مستى از او نائل شد و نزد مادرش رفت و به او گفت : براستى كه مرا به بهاء ناچيزى فروختى و بر مركب تند و سركش سوار نمودى بنگر حال من در آينده چگونه خواهد شد و سرانجام اين امر شديد خواهد رسيد. عباسه از جعفر باردار شد و پس از پايان مدت حمل پسرى زيبا زائيد و خادمى با دايه براى او قرار داد و آن كودك را به آنان سپرد و چون ترسيد كه هارون از جريان باخبر شود آن فرزند را با خدمتكار و دايه به مكه فرستاد تا در حرم به تربيت او قيام نمايند. اما هارون از ماجرا مطلع گرديد و دستور به قتل عباسه و جعفر صادر نمود.**********

******دوستان نظر یادتون نره باتشکر***********





:: موضوعات مرتبط: هرچیزی از هر جا......... , خواندنش بی ضرره , ,
:: بازدید از این مطلب : 522
|
امتیاز مطلب : 50
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
تاریخ انتشار : شنبه 10 ارديبهشت 1390 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: